ازدواج زوری p20

بورام:مامانی(گریه)
کوک:چیشده دختر کوچولو
بورام: مامانمو میخوام
کوک:آروم باش پیداش میکنیم
بورام :باشه عمو شما چقدر مهربون
کوک:خب بیا کوچولو ببینم مامانت کجاست
ات ویو :اومدم خونه و همینطور گریه کردم
کوک ویو :
شب بود واقعا مادر این بچه کی بوده که ولش کرده
منم اوردمش خونه ی خودم
کوک:اسم مامانت چیه؟
بورام:نمیدونم ولی باباییم پیشم نیست من خیلی ناراحتم و مامانیم نمیزاره ببینمش
کوک: اسم بابات چیه(خودت)
بورام:جودگ
کوک: چی
بورام:جونگ
کوک:اوکی بخواب فردا میریم مامانتو پیدا میکنیم
فردا صبح دوباره رفتن پاساژه و ات و بورام همو دیدن
ات:بوراام
بورام:مامانی
ات:چطوری اومدی اینجا
بورام:با عموی مهربون
ات تا سرشو اورد بالا با کوک چشم تو چشم شدن
ات: ممنونم قیافتون خیلی آشناست
کوک: ات ؟
ات:ک.کوک؟
بورام:مامانی این باباییه
ات:ا اره
ات:بورام بریم
کوک دست ات رو گرفت
ات:چته ها
بورام:بابایی من میخوام پیش تو باشم (گریه)
ات:بورام
بورام:ولم کن من بابای موخوام
ات:نمیزارم اون زن داره
کوک:نه من زن ندارم
ات:یونا
کوک:ات خواهش میکنم بزار توضیح بدم
بعد از کلی التماس کوک توضیح داد

شرط:
فالور:۱۰۰
لایک:۲۵
کامنت:۱۰۰
دیدگاه ها (۱۰۴)

ازدواج زوری پارت آخر..

پایینو بخونیننن

ازدواج زوری p19

ازدواج زوری p18

ویو ات اخه چرا انقدر از این کلمه متنفره همینژوری داشتم میدوی...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط